در حال و هوای زندگی و اماده کردن متنی برای وب سایت بودم و برای همین راهی نت شدم. چقدر ما می توانیم به هم نو عان خود کمک کنیم؟؟؟ این سوالی است که گاه گاهی ازخودم پرسم و همیشه به این بن بست می رسم . همه در جواب به سوال بنده پاسخ هایی دادند وی هرگز بنده قانع نشدم. پاسخ دیگران این بوده که ما باید اول به خود و زندگی خود بپردازیم و بعد اگر شد به دیگران. البته من به این پاسخ اعتراض داشته و دارم. در آن ساعت به همین سوال و جوابش مشغول بودم که یکی ازدوستان خواستند به درخواست یک نفر برای همفکری پاسخ بدهم ،بنده همبا کمال میل قبول کردم. بعد از تعارف به بنده گفتند که از طریق یکی از دوستانش معرفی شدم و خواست تا راهنمای اش کنم و بنده سراپا تقصیر در حد بضاعت خودم قبول کردم. ایشان با کلمه مادر شروع به بازگو کردن مشکل خودشدند. خوب به درد دل ایشان گوش دادم ودیدم بایداین دختر به اصطلاح 18 ساله آفرین گفت .به ایشان باید گفت مادر ،بله لقب مادری چرا که برای مادر بیمارش یک پرستار و دلسوز و برای خواهر و برادر محصل اش یک مادر است و برای پدر زحمت کش خود یک یاور و بازو . به نظر شما یک دختر که هم درس بخواند هم مادری کند و هم خواهر مهربان و قانعی باشد وهم دست راست پدر باید چه عنوانی را در نظر گرفت دختری که با بیماری( ام اس) مادر مبارزه می کند و روحیه مادرش را تقویت می کند و برای خواهر و برادرش مادری می کند؛چه اسمی برازنده است؟ وقتی اسم ایشان را پرسیدم توی ذهنم نقش یک کبوتر؛یک سنبل آزادی نقش بست زیبا و مهربان؛بله خانم خوبم اسمش آزاده است. آری چه نام برازنده ای؛ خانم پرستاری با نام آزاده. بسیار برایم سخت بود وقتی شنیدم که یک سال است آزاده برای پاسخ رد به خواستگارش چه سختی هایی متحمل شده در حالی که خواستگار دست بردار نیست.به ایشان گفتم از بس خوبی .چرا که ایشان به بزرگواری شما پی برده و نمی خواهد شما را از دست بدهد. ولی جواب آزاده خانم ما بنده را بیشتربه متحول کرد ؛گفتن :که من نمی خواهم وظیفه فرزندی ام را رها کنم و در پی آینده خودم بروم آینده من در گرو زنده بودن و خوشی خانواده ام است. قصد من از تماس به شما این است که کمکم کنید تا بهتر بتوانم به این وظیفه عمل کنم و ادامه داند که من هفته ای یک بار می آیم و با هم صحبت می کنیم تا بهتر به همه چیز نظم و ترتیب بدهم . و همین طوربرای آموزش کاردر نت و بهره برداری از اطلاعات مربوط به بیماری مادرم از اینجا کمک بگیرم. اما متاسفانه تازه ترین پیام دخترم آزاده حاکی بر این بود که مادرش در کما بسر میبرد . برای بهبودی همه مریض ها از همه التماس دعا داریم. حال غرض بنده از اینکه موضوع را( با رضایت ایشان)در این مقاله مطرح کردم این بودکه از خودمان بپرسیم آیا ما هم فرزندان خوبی هستیم؟؟ وآیا اگر خدای نا کرده با اینچنین موقعیتی برخورد کنیم چطور می توانیم با مشکلات مبارزه کنیم ؟ سحن دل شما چیست؟؟ و آیا طرح این موضوع چقدر می تواند در سر نوشت دیگران تاثیر داشته باشد؟؟ و در کل چه راهی به ایشان و بنده و بقیه دوستان توصیه می کنید تا به بهترین وجه بتوان از این مرحله گذر کرد؟ منتظرنظرات شما دوستان هستم کلمات کلیدی : |
امروز : چهارشنبه 103 آذر 28 ، 4:25 عصر
خانم پرستار آزاده